سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با اندرزهاست که غفلت زدوده می شود [امام علی علیه السلام]

ساده زیستى واثرات اجتماعى آن

یکى از مسائل مهم در ساده زیستى همدردى و شرکت عملى در غم مستمندان و محرومان است .

مستمند و محروم آنگاه که در کنارافرادى برخوردار و مرفه قرار مى گیرد رنجش دو چندان دارد از طرفى رنج ناشى از تهیدستى و تنگدستى واز طرف دیگر رنج احساس عقب ماندگى از دیگران .

افراد جامعه بالطبع نمى توانند تحمل کنند که دیگرانى براو مزیت دارند آنان بخورندو بنوشند و بپوشند و در عیاشى و سرمستى بسر برند واینان نظاره گر باشند.از طرف دیگر چون

( 9 )

روشن است دراین کلام حضرت تنها مسئله ساده زیستى مطرح نیست بلکه تطبیق دادن با طبقه ضعیف و شریک شدن در محرومیت و رنج مستمندان و مستضعفان به عنوان یک فرض است به همین دلیل در سخنى دیگر مى فرماید:

اقنع من نفسى بان یقال : هذاامیرالمومنین ولااشارکهم فى مکاره الدهراواکون اسوه لهم فى جشوبه العیش .

آیا با عنوان و لقب امیرمومنان که روى من نهاده شده و مرا به آن خطاب مى کنند خودم را قانع سازم و در سختى هاى روزگار با مومنان شرکت نداشته باشم و یا در ساده زیست کردن امام و پیشواى آنان نباشم .

و در همین نامه است که حضرت مى فرماید:

چگونه ممکن است هواى نفس بر من غلبه کند و مرا به سوى انتخاب بهترین خوراکها بکشاند. در صورتى که شاید در حجاز و یا یمامه افرادى یافت شوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیر زمانى است که شکمشان سیر نشده است آیا سزاواراست شب را با سیرى صبح کنم در صورتى که دراطرافم شکمهاى گرسنه و جگرهاى سوزان قرار دارد.

راه دستیابیشان به امکانات فراهم نیست احساس رنج و ناراحتى مى کنند گر چه رهبران و زمامداران عادل در پى ایجاد شرایط خوب براى این گروه مى باشند واحساس مسئولیت مى کنند اما روشن است که ایجاد چنین شرایطى بسادگى ممکن نیست و زمان لازم دارد دراینصورت آنان براى التیام درد آنان باید همچون آنان زندگى کنند زیرا هم رنج و درد و محرومیت را لمس کنند تا همیشه در ذهن خود به آنان توجه داشته باشند واز طرفى دیگر با آنان همدردى نشان دهند و در غم آنان شریک شوند چون همدردى و همسطحى و شرکت عملى در غم مستمندان بر زخمهاى آنان مرهم مى گذارد و آنا نرا به زندگى امیدوار مى سازد و سختى هاى آنان را آسان مى کند.

امیر مؤمنان على[ ع] چون تنها معصومى است که افزون بر مسئولیت هدایت فرصت زمامدارى یافت ازاین رو دراین باره سخنان بسیار مهمى دارد.

از آنجا که توقع جامعه و چشمداشت مردم از رهبران و روحانیون در امر ساده زیستى برخاسته ازاین تعالیم گرانبهااست ما آن سخنان را مطرح مى کنیم :

على[ ع] مى فرماید:

ان الله تعالى فرض على ائمه العدل ان یقدرواانفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقر فقره .

خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است که زندگى خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر مستمندان را ناراحت نکند.

( 10 )

و در روایتى دیگر امام این همسانى و ساده زیستى را به عنوان یک وظیفه براى رهبران جامعه معین مى کند:

ان الله جعلنى اماما لخلقه ففرض على التقدیر فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى کضعفاءالناس کى یقتدى الفقیر لفقرى ولایطغى الغنى غناه.

خداوند مرا پیشواى خلق قرار داده است و به همین سبب بر من فرض کرده است که زندگى خود را در خوراک و پوشاک در حد ضعیف ترین اقشار جامعه قرار دهم تااز طرفى مایه تسکین دردهاى مستمندان واز طرف دیگر سبب جلوگیرى از سرکشى ثروتمندان گردد.

البته روشن است که این ساده گرایى و ساده زیستى باید برخاسته از علاقه به محرومان باشد زیرا بدون چنین علاقه اى واقعى امکان ساده زیستى عملى نیست . چه بسا کسانى شعار مستضعفان و محرومان ندا مى دهندولى خود در زندگى همچون اشرافان و مستکبران زندگى مى کنند. و یا کسانى باشند که زندگى ساده اى داشته باشنداما هرگز رنج محرومان و گرسنگى مستمندان آنان را به درد نیاورده است .امام صادق[ ع] - بنابر نقلى که شده - روایتى رااز پدرانش ازامیرمومنان[ ع] از پیامبر نقل مى کند که به على[ ع] فرمود:

یاعلى ان الله وهب لک حب المساکین والمستضعفین فى الارض فرضیت بهم اخواتا و رضوا بک اماما.

خداوند به تو دوستى محرومان و مستضعفان عطا فرمود تو به دوستى آنان و آنان به رهبرى تو خشنودند.

چنین شیوه اى در شرح حال عالمان گذشته همچون شیخ انصارى و میرزاى قمى نوشته شده است که مااز یاد آن دراین نوشته جهت اختصار خوددارى مى کنیم .

بنابراین ممکن نیست کسى خود را پیروامامان معصوم بداند مستضعفگرا و یاور محرومان بداند اما خود در خانه هاى اشرافى و تجملات طاغوتى زندگى کند او هرگز نمى تواند راهروى واقعى امامان معصوم باشد.

پیامبر در روایتى مى فرماید:

قال ابوذر:اوصانى رسول الله بسع اوصافى ان انظرالى من هو دونى ولاانظر من هو فوقى واوصانى بحب المساکین والدنو منهم .

ابوذر نقل مى کند که پیامبر در هفت چیز مرا وصیت کرد: وصیت کرد که همیشه به پائین

( 11 )

دست هاى خود نگاه کنم نه به آنان که بالا دست من قرار گرفته اند. وصیت کرد که مستمندان را دوست بدارم و با آنان نزدیک باشم .

آرى تنها دوست داشتن کافى نیست نزدیک شدن و رنج آنان را لمس کردن و مرهمى بر زخمهاى آنان نهادن مطرح است .

<**ادامه مطلب...**>